قله
/
با هم كه بوديم، تنها كه ميشديم، شروع ميكرديم. با هم ميرفتيم. با هم ميآمديم. اولش آهسته ميرفتيم؛ ميرفتيم و ميرفتيم. ميرفتيم و ميآمديم. ميآمديم و ميرفتيم. او ميرفت و من ميآمدم. من ميرفتم و او ميآمد. با هم ميايستاديم. با هم راه ميافتاديم. سرعتمان را زياد ميكرديم، يا آهستهتر ميرفتيم. با خنده ميرفتيم، در سكوت ميآمديم. در سكوت ميرفتيم، با خنده ميآمديم. آنقدر تند ميرفتيم كه به نفسنفس ميافتاديم. آنقدر آهسته ميرفتيم، به خودمان كه ميآمديم ايستاده بوديم. با هم ميايستاديم. نفسهاي بلند ميكشيديم. ضربان قلبمان كه آرامتر ميشد، راه ميافتاديم. او كه ميايستاد، من هم ميايستادم. من كه ميايستادم، او هم از رفتن بازميايستاد. كمي كه ميرفتيم .... قله اولش نزديك به نظر ميآمد. اما هر چه كه ميرفتيم، دور و دورتر ميشد. سريعتر هم كه ميرفتيم، بيشتر دور ميشد.
...
هميشه هم كه به قله نميرسيديم. نميشد رسيد. گاهي ميشد فقط به راه دل بست. ميشد قله را هم نديده گرفت؛ اگر ميخواستيم. ميشد به قله رفت و باز به قلهها و قلههاي ديگر. گاه آنقدر ميرفتيم كه برايمان نايي نميماند. گاهي به بالاترين قلهها كه ميرسيديم، تشنه ميشديم و بايد ميايستاديم، و وقتي ميايستاديم بايد دوباره از نو شروع ميكرديم. خسته كه ميشديم ديگر نميرفتيم. نميشد برويم؛ ميماند براي بعد. گاهي هم نه تشنه ميشديم، نه خسته؛ ميرفتيم و ميرفتيم و به قله هم نميرسيديم. ميشد كه به قله نرسيد. گاهي هم به قله ميرسيديم. به اوج، به آن بالا. بالاترين نقطه، جايي كه موجودي به جز ما دو تا نداشت.
...
به اوج كه ميرسيديم، نفسنفس ميزديم؛ همان جا دراز ميكشيديم و به آسمان نگاه ميكرديم و به ابرها. قله هميشه مه داشت. مه پايين بود و ما فقط خودمان را آن بالا ميديديم. رو به هم كه ميچرخيديم فقط صورتهايمان را ميديديم. دست ميكشيديم و عرق را از سر و روي هم پاك ميكرديم. نفسنفس ميزديم ...
نفسمان كه سر جا ميآمد، بايد بلند ميشديم. نبايد در قله ميمانديم. اگر ميمانديم، قله پايين ميآمد؛ با قلهي پايينتر يكي ميشد؛ و با قلهي پايينترش هم. كوه با زمين يكي ميشد و آن بالا، اوجبودنش را از دست ميداد. بايد برميگشتيم. اگر دلمان ميخواست، فردا يا پسفردا هم ميشد رفت و آن بالا، قلهي اصلي را يافت.
..../
داستانِ کوتاهی از آذردخت بهرامی. انتشار اول: کتابخانه خوابگرد، 1383. انتشار دوم: مجموعه داستان شبهای چهارشنبه، نشر چشمه، 1385.
..
سلام مطالب جدید وبلاگم رو حتما ببینید خسیس هم نباشید بذارید از نظراتتون استفاده کنیم از دومین تلاش ایرانی برای صعود قله کی2 تا استقبال از اولین ایرانی فاتح کی۲ کنار کشیدن از ریاست فدراسیون به نفع آقای فرشید خان مهندس محترم موفق باشید. http://1fanos.blogfa.com
شوخي مي كني فرشيد خان .... مطمئنم جدي نگفتي! ببينم مگه تو دنياي شما كوهنوردان هر دلخوري و اختلاف نظري برابر با حذف لينك و ... است ؟ اصلا مگه لينك دادن امتيازي يا لطفي محسوب ميشه كه كسي بخواد لينك يكي ديگه رو از بلاگش برداره ؟ جون من بگو شوخي بود يا جدي چون قاطي كردم بخدا
اااااه چه قدر تحرک بوده وقتی من نبودم جام حسابی خالی بوده ها...ولی من که کلی ميف ميکنم سربازی ماه رمضونم افتاده وسطش ديگه واويلا هر چی آماده باش مثل هفته دفاع مقدس و روز قدس و هفته ناجا هم هست خورده تو آموزشی ما...از شانس سوخته مونه ديگه ولی ايول الله بچه ها خوب فعالن همين طور ژيش بره تک تک وبلاگ های کوهنوردی رو هم شروع به فيلتر کردن ميکنن خوش باشيد و پاينده
سلام آنا خوبی ؟
سلام می بينم که چند وقت است که به روز نشده ايد و گزارش کوه ننوشته ايد .من سرباز هستم و دلم لک زده به کوه. شما که ديگه سرباز نيستيد .منتظر گزارشات شما خواهيم بود
صعود مسلط تالیف فرید اسلامی http://i23.tinypic.com/dcfmrs.jpg
سلام وبلاگ جالبي داريد
سلام آنا جونم خوبی؟عيد رو بهت تبريک می گم اميدوارم همیشه شاد باشی عزيزم منتظر مطالب جديدت هستم نازنين.
سلام. خوش به حالت آنا حالا ما وبلاگ نداريم احوال ما رو نمی پرسی دوست جون؟؟ کجايی؟ حالت خوبه؟ دلمون واست تنگ شده انشالله بازم ببینیمت و صدای قشنگتو بشنویم. مواظب خودت باش.
سلام وبلاگ رو با مطلب جالبی به روز کردم. شايد برای شمام جالب باشه! به من سر بزنيد. يا حق